- خال کوب
- کسی که شغلش کوبیدن خال بر روی پوست بدن دیگری است
معنی خال کوب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشم
آنکه شغلش ایجاد خال در پوست بدن است
پاکوب، پای باز رقاص بازیگر پای گر
فند کوبی عمل خال کوبیدن
آنکه طلا ورقهای طلا (و نقره) سازد، صحافی که جلدهای کتاب ها را تذهیب کند. زینت دهنده خوبی، نیکوئی
چوبکوب تاک آرای نجاری که قاب سقفها را سازد و کوبد
نابیخته کوب آنکه نخاله گچ وآجرباقی مانده رادرهم کوبد، آلت کوبیدن نخاله کلوخ کوب
رقاص، کوفته شده، له شده، پاکوب
عمل نقش زنی به وسیله سوزن بر پوست بدن
آنکه خاک و آشغال را از زمین میروبد و پاک می کند، رفتگر
جارو، آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسهبرای مثال گر چنین جلوه کند مغبچۀ باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را (حافظ - ۳۴)
جارو، آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسه
خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشم
ایجاد خال بر نقطه ای از بدن خال کوبیدن
خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کردن، خال زدن، کبودی زدن، وشم زدن